آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

مرگ یک عزیز+کلمه های فضایی+حل اولین بازیه هوش به سبک آراد!

عسلم یکی از پسرهای فامیل(پسر پسر عموی بابام)  چند روز پیش فوت کرد  ...نمی خواستم از این جور مطالب تو وبلاگت بنویسم ولی  این یکی فرق می کنه ! یه پسر 17 ساله که تک فرزند خونواده ای بوده که الان اگه بخوان هم نمی تونن دیگه بچه دار بشن ...وقتی این خبر رو شنیدم انقدر شوکه شدم که اولش اصلا" بیخیال ! می خندیدم و به مامانم می گفتم شوخی می کنی! ولی بعد از چند ساعت انگار تازه فهمیدم چی شده انقدر گریه کردم که  حد نداره  البته الان سومشه و این قضیه مال چند رو پیشه ...مامانی  ...پسر رتبه ی پنجم تیزهوشان ...رتبه ی دوم ربوتیک مکزیک....از دانشگاه صنعتی شریف دعوت نامه داشته که برای ادامه ی تحصیل بره اونجا بدون کنکور! مقا...
4 شهريور 1392

تقلید کردنهای آراد

عزیز دلم قبل از هر چیز در مورد پست قبلی بگم که باباییت گذاشته! دستش درد نکنه چه چیز جالبی به فکرش رسیده قربونت برم که این روزا فقط داری تقلید می کنی ! هر کاری می کنم تقلید می کنی و ادامو در میاری صبح دستامو میذاشتم رو چشمام بعد یهو بر میداشتم می گفتم دالی  تو هم بعدش دستاتو میذاشتی رو چشمام بر میداشتی و می خندیدی! الان داشتم برات سوت می زدم دیدم لباتو مثل من کردی و  ادامو در میاری قربون تو پسر برم من   ...حرف زدنمون هم به راحتی تقلید می کنی .. الان خوابیده بودی و من از فرصت استفاده کردم و چتریاتو کوتاه کردم البته خیلی کم...در حدی که تو چشمای خوشگلت نره ...بار سومه که موهاتو کوتاه می کنم عسلم ...
4 شهريور 1392

ترسهای جدید ...ترسهای عجیب!

عسلم  دیروز بردمت حموم! وای که حموم بردنت چه کار سختی شده!! انگار نه انگار یه زمانی عاشق حموم بودی! ترسو شدی! از صدای آب می ترسی ! تا وارد حموم می شیم و می بینی قراره بری تو وانت سریع می چسبی بهم و جدا نمی شی... از اول تا آخرش هم گریه می کنی انگار که شکنجس! وای به وقتی که رو سرت آب می ریزم! چنان جیغی می کشی انگار گوشت تنتو دارم می کنم! البته دختر خالت آیلین هم مثل تو بود ! تو همین سن از حموم دیگه خوشش نمی اومد ولی الان خوب شده کاش تو هم زودتر با حموم آشتی کنی! از صداهای دیگه هم می ترسی! یه روز صبح یه جت جنگنده از بالای خونمون رد می شد ساعت 6 صبح چنان جیغی کشیدی تو خواب که من و بابات بلند شدیم نشستیم تو تخت! بعد زدی زیر گر...
4 شهريور 1392

اولین مصدومیت + کلمه های جدید..

نفسم گل مامان  الان در خواب نازی و مامان وقت کرده بیاد برات بنویسه چون  شما عین جوجه اردک زشت! هی می چسبی به من و همش دنبالم تو خونه ماما گویان  راه میفتی! وقتی هم میرم گلاب به روت دستشویی میای پشت در آروم وایمیستی! دیگه در هم نمی زنی همونطور آروم وایمیستی  تا من در رو باز کنم! تا در رو باز می کنم حمله می کنی که بیای تو! از اونجایی که دستشوییمون 1 پله ی بلند داره  یکم طول می کشه تا بیای بالا و من سریع باید خودمو برسونم بیرون ! وگرنه میای تو! خلاصه که بساطی داریم از دستت! وقتی هم میرم تو آشپزخونه میای به پام  آویزون می شی و نق می زنی! وای به وقتی که سفره بندازم! هی میای دنبالم دوباره بر می گردی! بعضی وقت...
4 شهريور 1392